کد مطلب:28474 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118
2159.تاریخ الطبری- به نقل از ابو طُفَیل-: علی علیه السلام فرمود: «از كوفه دوازده هزار و یك مرد می آید».ابو طفیل گوید: بر تپّه ای در ذوقار نشستم و آنان را شمردم. نه یك نفر بیش بودند و نه یك نفر كم.[1]. 2160.الإرشاد: علی علیه السلام كه در منطقه ذوقار برای گرفتن بیعتْ جلوس كرده بود، فرمود: «از سوی كوفه، هزار مرد خواهد آمد، نه یك نفر كم و نه یك نفر بیش. آنان با من تا پای جان، بیعت خواهند كرد». ابن عبّاس گوید: پریشان شدم و ترسیدم كه تعداد كوفیان بیشتر یا كم تر باشد و كار ما خراب گردد. پیوسته ناراحت بودم و می خواستم آن را بشمارم تا این كه طلیعه آنان رسید. آنها را شمردم و تعدادشان 999 نفر بود و جمعیت، تمام شد. با خود گفتم: إنا للَّه و انّا إلیه راجعون![كار خراب شد]. چه چیزی علی را وا داشت این سخن را بگوید؟ در همین حال كه در اندیشه بودم، دیدم شخصی می آید. وقتی نزدیك شد، مردی پیاده بود كه قبایی پشمین بر تن داشت وشمشیر وسپر وظرف آبش همراهش بود. به امیر مؤمنان نزدیك شد و گفت: دستت را دراز كن تا با تو بیعت كنم. امیرمؤمنان بدو فرمود: «بر چه چیزی با من بیعت می كنی؟». گفت: بر شنیدن و اطاعت كردن و پیكار در ركاب تو تا مُردن.یا بمیرم یا آن كه خداوند پیروزی را نصیب تو كند. علی علیه السلام بدو فرمود: «نامت چیست؟». گفت: اویس. فرمود: «تو اویس قَرَنی هستی؟». گفت: آری. فرمود: «اللَّه اكبر!دوست من پیامبر خدا، مرا خبر داد كه مردی از امّتش را خواهم دید كه نامش اویس قرنی است. او از حزب خدا و حزب پیامبر اوست. با شهادت می میرد و جمیعتی به اندازه قبیله های ربیعه و مُضَر، در زمره شفاعت شدگان او قرار می گیرند». ابن عبّاس می گوید: آن گاه بود كه ترس از من برطرف شد.[2]. ر.ك: جلد 11، ص 139 (سرانجام جنگ جمل).
موضع قاطعی كه مالك اشتر در برابر ابو موسی اشعری اتّخاذ كرد، سبب شد كه مشكل بسیج نمودنِ مردم كوفه حل گردد و سپاهی بزرگ از كوفه حركت كرده، در منطقه ذوقار به امام علیه السلام بپیوندند. آنچه در این زمینه قابل ملاحظه است، خبردادن امام علی علیه السلام به یارانش از تعداد سپاهیان كوفه، پیش از رسیدن آنان است.